درباره ی آلن گينزبرگ
ایروین آلن گینزبرگ در 3 ژوئن سال 1926 از لوییس گینزبرگ شاعر و معلم و سوسیالیست یهودی و نئومی گینزبرگ كمونیست رادیكال و نودیست (طرفدار لختی) كه در آغاز بزرگسالی دیوانه شد به دنیا آمد. مادرش كه دچار پارانویای شدید بود و تصور میكرد تمام اعضای خانواده كمر به قتلش بستهاند فقط به این پسر خود اطمینان داشت، و این او را در موقعیتی پیچیده قرار داد. از یك سو سخت تلاش میكرد از اتفاقات خانه سردرآورد، و از سوی دیگر سخت در پی آن بود كه با غوغای درونش كنار بیاید و آن را درك كند، چرا كه تمایل به پسران هم سن و سالش او را مثل خوره میخورد.
او در دبیرستان با والت ویتمن (خدای نسل بیت) آشنا شد، اما اتفاق اساسی وقتی افتاد كه در دانشگاه كلمبیا با جمعی ارواح وحشی و عصیان گر روبه رو شد، از جمله لوییس كار و جك كروآك دانشجو و ویلیام باروز و نیل كسدی غیردانشجو. این فیلسوفان جوان و منحرف هم مانند خود او سخت دلمشغول مواد مخدر و جنایت و سكس و ادبیات بودند. گینزبرگ در همین زمان همنشینی با معتادان و دزدان (كه بیشتر دوست باروز بودند)، مصرف بنزدرین و ماری جوآنا، و سر زدن به بارهای همجنس بازان را شروع كرد، و در تمام مدت باور داشت كه خود و دوستانش به سوی یك بینش شاعرانه بزرگ گام برمیدارند كه او و كروآك آن را «بینش نو» مینامیدند.
آلن گینزبرگ پیش از مرگش در 5 آوریل سال 1997 در بسیاری از رخدادهای مخصوصاً دهه 60 آمریكا نقشی حیاتی بازی كرد. اولین خصوصیت بزرگ گینزبرگ این بود كه هرگز خود و باورهایش را انكار نكرد، و دومین خصوصیت بزرگ او شعرش بود، صدایی آن چنان قوی و تاثیرگذار كه باعث میشد استعدادش انكارناپذیر باشد.